به روی صفحه سیاه مانیتور جمله ای نقش بست شما امروز میمیرید حرفی دارید؟ پوزخندی زدم و صفحه چت را بستم به شدت عصبانی شده بودم در ذهنم با خودم میگفتم که "با خودش چه فکری کرده. مرتیکه احمق! معلومه که میمیرم! دوساله که در شبکههای اجتماعی گفتم که امروز میمیرم، همه میدونند اصلا به اون چه ربطی داره که این حرفها رو میزنه" آخر هم از روی عصبانیت مانند دختر بچه های دبیرستانی صفحه چت را باز کردم و شروع کردم به تایپ کردن. طومار بزرگی با این مضمون که مردک سخیف به تو ربطی ندارد نوشتم. بعد هم برایش فرستادم، او هم دید و کوتاه پاسخ داد که پس منصرف شده ای باشد، جانت را نمیگیرم بعد هم من را بلاک کرد و احتمالاً به سراغ زندگیاش رفت.
ادامه مطلب
درباره این سایت